ارائه شده برای انجمن چای و فلسفه

در این نوشته ابتدا سعی میکنم تلقیهای مختلف از منطق را بیان کنم و سپس به ارتباط آنها با یکدیگر و همچنین جنبه های وجود شناختی آنها بپردازم. این رویکرد ها را می توان به اختصار اینگونه بیان کرد: 1-منطق به عنوان شاخه ای از ریاضیات 2- منطق به عنوان ضامن سخن معتبر 3-منطق به عنوان مطالعه حقایق عینی جهان 4-منطق به عنوان شناخت صورت های ذهنی(منطق استعلایی). بعد از معرفی این رویکرد ها، به ارتباط آنها با یکدیگر و بررسی عواقب و نتائج وجود شناختی هر یک، و سپس به سوال های مختلفی از این قبیل می پردازم: آیا چیزی به نام قانون منطقی وجود دارد؟ اگر وجود دارد از چه جنس است، آیا این قوانین ما به ازائی در جهان دارند؟ یا صرفا ساخته و پرداخته ذهن انسان است، یا شاید قرار داد ساده ای بیش نیست. یا که نه، طی روند تکامل فیزیولوژیکی این قوانین بر مغز ما حاکم شده اند. آیا تجربه می تواند مارا مجبور به بازبینی قواعد و اصول منطقیمان کند؟ در نهایت سعی میکنم از موضع چهارم دفاع کنم و ارتباط آن را با سه موضع قبلی و مخصوصا با موضع اولی روشن سازم. تلقی مختلف از منطق: 1- منطق به عنوان مطالعه ریاضیِ ساختار یک زبان مصنوعی: در این تلقی منطق مانند خیلی از شاخه های ریاضیات به مطالعه ساختار های ریاضی یک زبان فورمالِ مصنوعی می پردازد، مانند شاخه های مختلف منطق ریاضی، حسابِ منطق مرتبه اول، منطقِ مودال، زیر شاخه هایی مانند model theory و proof theory و بسیاری از زبان های صوری دیگری که در علوم کامپیوتر کاربرد فراوان دارند. در این دیدگاه گاهی منطق به عنوان مبانی ریاصیات هم تلقی می شود و ارتباط آن با فلسفه بیشتر در حوزه فلسفه ریاضی نمایان می شود.

ادامه مطلب

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

تجهزات برق صنعتی پارس فانال پایان نامه های ارشد تمرین های کتیا نقشه های کتیا یادداشت‌های یک زندگی در دست تعمیر ... کارت ویزیت، تبلیغات رایگان مشاغل سپیدپوش واگویه های دل با "خودم"... اینستاگرامی ها